-
ارسالی
چهارشنبه 8 دی 1395 21:45
برای تو شعر می نویسم اما هیچ وقت باران نمی گذارد شعرم تمام شود همیشه تو را که می نویسم باران می آید ... هرروز و هرلحظه خیالم خیس است از باران مهربانی تو من تمام چترها را در انباری کهنه ی زیر پله قایم کرده ام ... و با خود فکر می کنم چه کسی چترها را ساخت؟ ! مگر می شود بدون خیس شدن زیر باران هم زندگی کرد؟! من دیگر چتری...
-
یلدا مبارک
دوشنبه 29 آذر 1395 22:50
-
واقعیت
دوشنبه 29 آذر 1395 22:19
گر زنی رنگ شاد بپوشد رژ لب بزند،و کلاه عجیب و غریبی سرش بگذارد،شوهرش با اکراه او را با خودش به کوچه و خیابان میبرد. ولی اگر کلاه کوچکی بر سرش بگذارد و کتودامن خیاطدوز تن کند شوهرش با کمال میل او را بیرون میبرد و تمام مدت بهزنی که لباس رنگ شاد پوشیده و کلاه عجیب و غریب سرش گذاشته و رژ لب زده است خیره میشود!...
-
نیستی
سهشنبه 16 آذر 1395 10:09
هوا سرد است نبودنت بی امـان میبارد.. و من در سخت ترین پاییز عمرمـ گیر کرده امـــ ..
-
god bay
یکشنبه 7 آذر 1395 16:44
-
جمعه 14 آبان 1395 17:19
عشـق اگر باشد توان دارے ببخشے یار را عشـق اگر باشد تحمل میکنے صد خار را عشـق اگر باشد دلت پر میکشد تا خانه اش عشـق اگر باشد سر و جان میدهے دلدار را
-
غروب
جمعه 14 آبان 1395 17:12
-
حرف تازه
جمعه 14 آبان 1395 16:08
از تو که حرف میزنم همهی فعلهایم ماضیاند حتی ماضی بعید ماضی خیلی خیلی بعید کمی نزدیکتر بنشین دلم برای یک #حال____ساده تنگ شده است.
-
رهایی
شنبه 1 آبان 1395 17:58
می خــواستم رها شوم از عاشقانهها دیدم که در نگاه تــو حاصل نمیشود تـــا نیستی تمام غــــزل هــا معلق اند این شعر مدتیست که کامل نمیشود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آبان 1395 17:46